آبشار پونه زار
بالاخره بعد از مدتهاااااا یعنی از قبل از بارداری یه تفریح عالی رفتیم.
ساعت 9 صبح 10 خرداد با مامان محبوبه و خاله زری و دختر خاله شراره و شوهرشون و مانی نازنین راه افتادیم به سمت آبشاز پونه زار و ساعت 12:30 رسیدیم!!
مسیر بسیار زیبا بود و من عاشقانه از مناظر لذت می بردم.آخه عاشق طبیعت بکر هستم.
این جا بین راه ایستادیم چایی خوردیم و عکس انداختیم
عکس شما با خاله زری دلسوزترین خاله روی زمین.
(گفتم شاید خاله جونی راضی نباشه صورتشونو محو کردم)
************
این هم یک عدد مادر بازیگوش که کودک درونش بعد از مدتها بیدار شده بود!!
**************
زیبا...
***********
با اینکه خیلی شلوغ بود و توی سراشیبی نشستیم ولی ابهت و زیبایی آبشار چنان بود که شلوغی و بدی جامون از یادم رفت...
این هم عکس مادر بزرگ و نوه. پسرم عشق می کردی توی آب ولی چون آب خیلییی سرد بود زود آوردمت بیرون.
*************
شما در حال بازی با سنگ ها و آب بازی در حفره ای که آب کمی داشت.البته توی این عکس معلوم نیست.عاشق این عکستم با منظره پشتت
**************
بی نظیر بود...
**********
وایییییی خدایا چقدر همه چیز با شکوه بود مخصوصا که با شوهری و شوهر دختر خالم و مانی جون یه مسیر بسیار سخت رو رفتیم که 1 ساعت پیاده روی و سخره نوردی!!! داشت که هیچ کسی اون روز نیومد! و رسیدیم زیر آبشار. فوق العاده بود فوق العاده.....
دوست داشتم ساعت ها تنهای تنها اونجا می بودم و به صدای قوی و زیبای آبشار گوش می دادم
********************
با اینکه هنوز تموم ماهیچه های بدنم درد می کنه ولی خیلی خیلی خوش گذشت.
راستی یادم رفت از پسر گلم بگم که : خیلیییی پسر خوبی بودی تا رسیدیم که یه کم بازی کردی و نهار که خوردیم ،خوابیدی و ما که رفتیم زیر آبشار، مامان بزرگ پیش شما بود تا من بگردم. ولی 2 ساعت کامل خوابیدی و وقتی رسیدیم شما تازه بیدار شده بودی.همین طور نیم ساعت مونده بود برسیم خونه شما خوابیدی(10 شب) تا صبح. خیلیی عالی بود.مرسی پسر گم